نویسنده:دکتر علی محمدی اسیابادی
هستی، عذاب است.
همه ادیان، از جمله اسلام، هستی (ر. ک. به تعریف هستی در ۱ و۲ همین نوشتار) را به گونه های مختلف، یا رنج و عذاب دانسته اند یا ملازم با رنج و عذاب. در قرآن، آیات متعددی هست که این معنا را می رساند. مثلا: در سوره البلد: «لقد خلق الانسان فی الکبد» و یا آیه : «ان مع العسر یسری». تکالیف دینی، مجموعه ای از تکالیف است. تکلیف در معنی حقیقی آن «به رنج و زحمت انداختن کسی» است. در اسطوره ها نیز سیزیف، از جانب خدایان مکلف به کاری می شود و این کار، عذابی است که سیزیف به آن گرفتار آمده است. در ادبیات جهان، به قدری شواهد این باور، زیاد است که اگر جمع آوری شود می تواند بالغ بر یک کتابخانه شود.
اصلا چه نیازی به استدلال و شاهد؟ مگر هر یک از ما در زندگی خود بارها آرزوی مرگ نکرده ایم؟ مگر وقتی عزیزی را از دست می دهیم، دیگر اشتیاقی به زندگی داریم؟ حکایت نی، شکایت اوست. با این حال، نسل انسانی که در همه ادوار تاریخ، این همه رنج و مشقت را دیده است، جنگها، آدم کشیها، همنوع آزاریها، قحطیها، بیماری و بیمار داریها، جداییها، دروغها، بی وفاییها و غیره، باز هم تداوم یافته است.
فرزند کشی، از روی ترس توأم با شفقت، در طول تاریخ نمونه های زیادی داشته است. درعربستان دوره جاهلی، این رویکرد وجود داشته است و در قرآن آیاتی مانند «فبأی ذنب قتلت» یا « لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق» به همین راه و رسم اشاره دارد و مردم را از مبادرت به آن، نهی می کند. فقر و گرسنگی از یکسو و از سوی دیگر، تأمین معاش از طریق اعمال شاقه و توانفرسایی که زنها قادر به انجام آن نبودند و مردها هم با همه تلاش خود نمی توانستند جز قوت لایموتی برای خود و یکی دو نفر عیال، فراهم کنند، سبب این فرزند کشی می شد. در واقع آنها نمی توانستند یک عمر گرسنگی و فلاکت را برای کودک بی گناه خود تصور کنند. ثروتمندان قریش، زنان حره ای داشتند که مانع از ازدواج با دختران فقیر می شدند و این دخترها روی دست پدر و مادر می ماندند یا به برده جنسی تبدیل می شدند.
پدیده کودکان سر راهی در همه جوامع سابقه داشته است و هنوز هم در بسیاری از کلان شهرها وجود دارد. اغلب این کودکان، بخت آن را نداشتند که جان سالم بدر ببرند. در جنگهایی که به درون شهرها کشیده می شد و در فرارهای دسته جمعی و نیز قحطی و بروز بیماریهای مسری، اولین قربانیها زنان و کودکان بودند. شعر معروف «بر امواج سند» سروده حمیدی شیرازی را به یاد دارید؟ در این شعر، زنان و کودکان در سند غرق می شوند تا مردان جنگی بتوانند از دست دشمن بگریزند و در نوبتی دیگر با جمع کردن سرباز بتوانند با مغولان بجنگند. در شعر مذکور اول کودکان را در امواج رها می کنند تا سپس مادرانشان به هوای آنها خود را در آب بیفکنند و غرق کنند. غیرت و مردانگی، اجازه مذاکره با دشمن را از دلیران می گیرد ولی به آنها اجازه می دهد کودکان را در آب، غرق کنند.
باری قلمم کمی احساساتی شد وگرنه قرار نیست در اینجا چیزی را تأیید یا محکوم کنیم، زیرا تا کنون از محکوم کردن طرفی بر نبسته ایم. منظورم این بود که نشان دهم هر گاه کودک کشی بوده است ایدئولوژی و اخلاقیات لازم هم برای توجیه آن و محو احساس گناه ناشی از این کار هم وجود داشته است. پس بشر می توانست اگر می خواست از این طریق هم به نابودی نوع خود، اقدام کند. اما چنانکه شاهد آن هستیم نشل بشر منقطع نشده است.